ظهور سلسله سادات خاتون آبادی در ایران (2)
میرزا سلطان حسین بایقرا بن میرزا منصور بن بایقرا بن عمر شیخ بن امیر تیمور گورکان، سلطانی بود صاحب اقبال و مکنت و پادشاهی بود با ثروت و عدالت و همت، معتقدات او نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام به حد کمال بود و در تعظیم و تکریم و تجلیل سادات به هیچ وجه کوتاهی نمی فرمود. علما و فضلا را بسیار گرامی می داشت و در رعایت حال ایشان چیزی فرو نمی گذاشت. وجود سادات را در دستگاه سلطنت مایه خیر و برکت می دانست.
در آن هنگام که سلطنت به دست وی افتاد، در خراسان ومخصوصاً امور آستانه قدس رضوی علیه السلام بسیار هرج و مرج بود و در کار تولیت و امور موقوفات مدعیانی پیدا شده بود و هر چند نفر یک قسمت از در آمد و عایدات را حیف و میل می نمودند.
سلطان حسین از این جریان پریشان حال شده و در صدد اصلاح آن بر آمد و خواست به این وضع خاتمه دهد و اصولاً دسته ای را از خارج برای تصدی و تولیت و کلیه امور آستانه بگمارد و متصرفین و متجاوزین فعلی را از این کار بر کنار نماید. پس از مشورت با ندماء و مشاورین نامه هایی را به اطراف و شهرستانهای متصرفه و غیر متصرفه خود ارسال نمود که یکنفر از سادات اصیل و صحیح النسب را به او معرفی نمایند تا امور تولیت بعهده او محول گردد. از هر شهرستان که جواب داده می شد و کسی را معرفی می نمودند، قبل ا آنکه با کسی اظهار نماید عین نامه را بر روی مرقد مطهر با دست خود می گذاشت و متوسل به خود حضرت می شد و حقیقت آن را از خود حضرت مسئلت می نمود. نامه بیست و چهار ساعت در حرم مطهر می ماند و شب را با طهارت و نیت به خواب می رفت و منتظر بود که در خواب این مجهول بر او کشف گردد. یک یک این نامه ها را با این رویه انتظار جواب داشت. این جریان دو سال به طول انجامید و چون بر طبق نیت خود، خواب بر او ظاهر نگشت و موفق به کشف نشد، ناچار شبی را در حرم مطهر بیتوته نمود و حل این مسئله غامض را از خود آن حضرت استدعا نمود. این بیتوته در یکی از شبهای جمعه ماه رجب سال هشتصد و هشتاد هجری قمری بود. لذا عریضه ای تهیه، در زیر سر نهاد و به پای ضریح مقدس به خواب رفت. در خواب درک حضرت نمود که فرمودند رسولی با نامه ای به نقیب السادات مدینه جدم اعزام کن که سادات صحیح النسب که جدم حضرت صادق آل محمد علیه سلام الله در صحت نسبت آنها گواهی فرموده و نسبت آنها را به خود پیوند داده، در آنجا هستند. چون بیدار شد حرم را معطر دید. با کمال قوت قلب از حرم خارج شد و در آن روز به شکرانه این نعمت و این موفقیت امر داد هر که هر حاجتی دارد و به دربار او مراجعه نماید، برآورده نمایند.